زندم از اينکه دوباره يه سوال بي جوابم که دوباره مات و مبهوت بين بيداري و خوابم
گاهي بين جادم و گاهي تو مسير اشتباهي گاهي ميرسم به مقصد گاهي هم سرود دو راهي
ام هر رسيدن من اول کوچ دوبارس اين عبور پر هياهو بي صدا تر از اشارس
خوب و بد هميشگي نيست گاهي وقتا يه خياله خيلي از جواب ها حتي واسه من هنوز سواله
من ÷ي همون جوابم که کسي نگفته باشه گاهي ميترسم و اين ترس از من جدا شه
تو تموم لحظه هاي تلخ و شيريني که دارم يکي انگار توي قلبم ميگه تنهات نميذارم