شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ يکي بود يکي نبود زير گنبد کبود يکي بود که خسته بود يه گوشه نشسته بود توي دل داد ميکشيد يا که فرياد ميکشيد هيچ کي تو شهر دلش صداشو نميشنيد قصه هاش پر از غمه غصه دار و ماتمه از دلش هر چي بگم ميدونم بازم کمه قصه هاش مثل منه رنگ زخم و مرحمه نميشه دروغ بگم قصهء دله منه
beran
89/5/23
آخي عزيزم!
ريحانه-18
رتبه 0
0 برگزیده
1222 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله فروردين ماه
vertical_align_top