نگاه تازه رویا هایم را به هم میزند
وخواب از چشمم می رباید
خاطره های مرده را به گور می سپارم
وکنار خستگی مفرط عشق را می بوسم
بر پیشانی این خاک بی بهانه
نامت را حک خواهم کرد بی که تردیدی
دستانم را بلزاند